ســــخـتـہ
خیــلے ســــخـتـہ دســـت ســردتـو
◇ بـزارے تو دســـتاے ڪسے ڪہ ➫
□ دوســش نـدارے❌
☆ تـا بـہ یـہ بے مــعرفـت ثــابـت ڪنے❗️
◣ ڪہ مـنـم میتـــونـم ○○○ 💔
خیــلے ســــخـتـہ دســـت ســردتـو
◇ بـزارے تو دســـتاے ڪسے ڪہ ➫
□ دوســش نـدارے❌
☆ تـا بـہ یـہ بے مــعرفـت ثــابـت ڪنے❗️
◣ ڪہ مـنـم میتـــونـم ○○○ 💔
ڪاش "دنیا" طوری بود ڪه
هیچکس به ڪسی" نیاز" نداشت۰
اونوقت ادمها "مطمـئن" میشدن
ڪسی ڪه "سراغشون" رو میگیره
.
"دوسشون" داره"
نه "ڪارشون.
ﮔــرﯾﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕــﯿﺮﺩ...
ﻭﻗتــﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ...
ﺁﻧﮑـــــﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ..
ﻣﯿﻤﯿــﺮﻡ..
ناديده ام ميگيرد
و ﻣـﻨَــﺖ ﺩﯾﮕَﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﮑِـﺸﺪ.
وَقتی هَمه جا پُر اَست اَز دِل سیری
عاشق بِشَوی غَریب تَر می میری.!
یادَت نَرَوَد!به مَردُمِ این دُنیا
دَریا بِدَهی، کَویر پَس می گیرى
حرمت چشم ترم آهسته آهسته شکست
قدر دل را دلبرم آهسته آهسته شکست
بس که از دست زمانه تازیانه خورده ام
در دل شب پیکرم آهسته آهسته شکست
آرزوها داشتم تا در هوایت پر زنم
از قضا بال و پرم آهسته آهسته شکست
راه را کج رفته بودم سالیانی بی بلد
عاقبت دیدم سرم آهسته آهسته شکست
چہ دنیاےغریي دارے اےدڸ
چہ اندوه عجیبي دارےاےدڸ
ڪَماڹ ڪردم
ڪہ شادے در ڪمیڹ است
چہ بخت بي نصیبي دارے اےدڸ
شڪستي و صدایت در نیامد
عجب روح نجیبي دارےاےدل
سَـــــرد بود..!
هَـــــــــــــــوآ نـــه...!
حرفــــهـــــایَـــش.!!!!
بـــوی آمَــــدَن یَـــک غَــــریبه رآ مـــیدآد
بالاتر از عشق
عادت است
هیچگاه ڪسے راڪہ
بہ تو عادت ڪرده
” رها نکن"
🌹
اگر بدانی
چقدر دوستت دارم ،
درد مرا
درمان میکنی
تو عزیزی برایم
تو بی نظیری برایم ،
حرف دلم
به تو همین است
قلبت می ماند تا
آخرین نفس برایم
آدمــــها
قــند را می شکنند تا از حلاوتش بهره گیرند
رکــورد را می شکنند تا به افتخارش برسند
هــيزم را می شکنند تا به گرمای آتش برسند
غـــرور را می شکنند تا به افتادگی برسند
ســـكوت را می شکنند به آوازی برسند....
برای همه شکستن هایشان
دلایل خوبی دارند آدمها ....
هنوز نفهمیدم چــــــرا
آدمــها دل میشکنند؟
کورم کن و برو
که پس از رفتنت عزیز
دیگر کسی به درد
تماشا نمی خورد!!!
من کــــــــہ اصرار نــَـدارمــــــ
تو خودت مُختــــــــــــاری...
یا بــــــمان...
یاکــــــــه نرو...
یا نگهــــــت می دارم!
بےتو اماعشق بےمعناست
مے دانے؟ 😔
دست هـــایم تا ابد تنهــاست
مے دانے ؟ 😢
آسمانت را مگــیر از من ،
که بعد از تو 💕
زیستن یک لحظـــه هم ،
بے جاست 💓
_ گفتم : "بالاخــــره که فراموشش میکنیـــ اینجوری نمی مونه"
💔
_ نفس عمیقی کشید و گفت :
"یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومــــــی نداره؛
با اینکه نیستن، با اینکه رفتن، ولی هیچ وقت خاطره شون تمــــــــــوم نمیشه"
_ گفتم : ولی همین که نیستش، کم کم همه چی تموم میشـــــــــه...
❤️💔
_ گفت : بودنِ بعضی از آدما، تازه از نبودنشون شروع میـــــــشه...
قبول...!!!
همه چی تقصیرِ منه...!!!!!
ولی اخه لعنتی...!!!
"عاشق شدنِ من" که دیگه تقصیرِ تو بود...
↭بِ سَلامَـتیِ خـودِمـ↭
⇜کِ آخَـرِش نَـفَـهمـیـدم
★ایـنـجایـی کِ هَـستـم★
♜" تَـــــقــدیـرِمـه" ♜
✘ یا " تَـــقــصیـرِمـه" ...✘
,اعتِراف می کُنَم که«باختَم»❢
تاسم«جفت»بود ولی«جور»نبود
برگه هام«آس»بود ولی«حکم»نبود
آخرش شد یکی«بود»
یکی«نابود»
اینم«سرنوشتِ»ما بود.💔
ﺧﺪاﯾﺎ !
ﯾﺎ ﮐﺴﯽ را ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺪه ...
ﯾﺎ اﮔﺮ ﻣﯿﺪﻫﯽ ...
دﯾﮕﺮ از ﻣﺎ ﻧﮕﯿﺮ !
آدﻣﻬﺎ ﻫﻢ ...
ﻫﺪﯾﻪ را ﭘﺲ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻧﺪ !
ﺗﻮ ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ...
ﺧﺪاﯾﯽ ...
درد یعنـــــــے
بمـــــونــــــــے
برای کســــــــے که
رفــــــتہ براے دیگـــــــرے
سلامتی پنبه تو دهنم
سلامتی حمام اخرم
سلامتی گریه مادرم و دوستام
سلامتی عشقم که اگه براش مهم باشم الان بالا قبرمه
سلامتی اون یارویی که داره واسم قران میخونه
سلامتی دوستام
سلامتی قبرم💀
سلامتی شب اول قبرم
سلامتی خودم که از همه زندگی خستم
دلم خوش نیست
غمگینم...
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی
فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی...
رفتی؟؟؟ به سلامت!!!
من خدا نیستم که بگویم
هر وقت توبه کردی برگرد...
رفتنت پایان من نبود...
آغاز بی لیاقتی تو بود...
ﯾــــــــــہ ﺭﻭﺯ ﺧﻮبـــــ ﻣﯿﺎﺩ
ﮐﻪ ﺑﺎﻻے ﻋڪسم میـــــنویسڹ:
↻ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿـــــہ ﺭﺍﺟﻌﻮڹ↻
✖️همیـــــڹ و بـــــس✖️😔😔
از "مانـدن" کـه چیـزی نمیـدانـی
لااقـل درسـت "رفتـن" را یاد بگـیر...
انقـضای خاص بـودنـت بـه پـایان رسـید...
گفتہ بودم …
بےتو سخت مےگذرد !
بےانصاف …
حرفم را پس مےگیرم …
بےتو اَصلاً نمےگذرد !
ز عشقت...
بند بندِ ایڹ دلِ
دیوانہ میلرزد
خرابم می ڪنی
امّـــــــــا....
خرابی با تومیارزد.
محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم؛
آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام
برایت به زمین بکوبم …
احساس من قیمتی داشت؛
که تو برای پرداخت آن فقیر بودی
لبخند تو صادر شده از کشور ناز است ...
تحریم نکن کشور دل ، غرق نیاز است ...
آدم شدنم دست خودم نیست به والله ...
سیب لب تو سرخ تر از حد مجاز است ..
ایکاش که این خانه به میخانه دری داشت
تا پیر مغان هم ، ز دل ما ، خبری داشت
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
پیمانه نمی داد به پیمان شکنان ، باز
ساقی ، اگر از حالت مجلس ، خبری داشت
بیداد گری شیوه ی مرضیه نمی شد
این شهر اگر دادرس دادگری داشت
یک لحظه بر این بام بلا خیز نمی ماند
این مرغ دل افسرده ، اگر بال وپری داشت
ز آه دل مظلوم ، اگر رسم ستم سوخت
زآن بود که هر شعله ی آهی شرری داشت
در معرکه ی عشق که پیکار حیات است
مغلوب حریفی که بجز سر ، سپری داشت...